۱۳۸۷ خرداد ۵, یکشنبه

لعنت الله علیه یا رافضی

ما شیعیان نه دعوا داریم نه جنگی.
ولی مثل اینکه شما اهل سنت نی توانیید جلوی دهان خود را بگیرید.به سید حسن نصرالله(ح)،مقتدی صدر(ح) وخود بنده که از اولاد نبی مکرم اسلام هستم توهین میکنید ومن را یهودی میخوانی ومقتدی صدر را لعنت میکنی و......

در ضمن ما شیعیان دشمنان حضرت رسول (ص) وحضرت علی(ض) و...را لعن میکنیم واین امر از دیر زمان بوده وتا قیامت (انشاااله )می باشد.

ولی شما مثل اینکه فقط بلدید که اولاد رسول خدا را یهودی بخوانی.
میدانم که تو جریت اینکه این جملات را در وبلاگت بگذاری نداری

اینم وبلاگ این کافر بلوچ http://www.sj2008.blogfa.com

بسم الله و صلوات علی رسول الله

اولن اگر تاریخ رو خونده باشی ای ملعون معلوم میشه که در زمان صفویان اسلام کوچک شد و تا قبل از اون تقریبا یک ملت واحد بودند و در مورد جنگ از حرکات حسن نصر الشیطان و مقتدی صدر ملعون معلومه که جنگ ندارید...تو اولاد رسول الله نیستی بلکه فرزند ابن ابی و ابن سبا هستی و در این هم شکی نیست..و باید هم لعن کنی.بله درسته شما مجوسی ها که پدران کافر و مشرکتان در جنگ های مسلمین به درک واصل شدن و خواهرا و مادرانتون بیوه شدن و بعضی ها هم به غنیمت گرفته شدن نمیتونید لعن نفرستید..به قول فردوسی

پدر کشتی و تخم کین کاشتی پدر کشته را کی شود اشتی

ای رافضی احمق و ملعون تو کسانی را لعنت میکنی که الله ذوالجلال رضایت خودش رو از اونا اعلام کرده بود و بارها در قران از انها تعریف کرده است و

رضایت الله از صحابه رضایت همیشگی است

پس بخوان مطالب بزرگان رفض را


و پروردگار به خاطر فضل و کرمی که به رسولش دارد می خواهد که هر وقت اسم امتش و یا صحابه اش به خیر برده شود، اول اسم شریف او در صدر کلام قرار گیرد، هر چند مطلب راجع به امت باشد مانند: )آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ) (البقرة: من الآیة285) (ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ)(التوبة: من الآیة26)( تفسیر المیزان، ج9، ص636-634- تفسیر نمونه، ج8، ص168-167)



و پروردگار به خاطر فضل و کرمی که به رسولش دارد می خواهد که هر وقت اسم امتش و یا صحابه اش به خیر برده شود، اول اسم شریف او در صدر کلام قرار گیرد، هر چند مطلب راجع به امت باشد مانند: )آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ) (البقرة: من الآیة285) (ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ)(التوبة: من الآیة26)( تفسیر المیزان، ج9، ص636-634- تفسیر نمونه، ج8، ص168-167)

توبه پذیری خدا نسبت به پیامبر به معنی فزونی برکات اوست بر او ولی نسبت به مهاجرین و انصار به معنی آمرزیدن گناهان آنهاست. زیرا که در ساعات شدت و سختی از پیامبر متابعت کردند و این کاری بزرگ بود و خدا به پایمردی حسنات بزرگ گناهان کوچک را می آمرزد و صبر کردن در ساعات عسرت کاری بزرگ است که خدا به سبب آن دیگر کارهای کوچک را می بخشاید ولی مهمتر نقطه پیروی از رسول الله صلى الله علیه وسلم است و عدم مخالفت با او در مواقعی که به سبب دشواری وضع بشر دامن شکیبایی را از دست می دهد تا شکیبایی گاه موجب انحراف از ایمان به خدا و رسول او می گردد ولی اگر مومن گوش به فرمان رهبری داشته باشد و در آن تردید نکند، همین امر سبب آمرزیدن گناهان او می شود. زیرا پیامبر در برابر پروردگار او را شفاعت می کند و در حق او دعا می کند و برای او آمرزش می طلبد.( تفسیر هدایت، ج4، ص 249-248)

این آیات درباره پیکار ((تبوک)) و رنجهای طاقت فرسایی که در آن به مردم با ایمان رسید، فرود آمد، این رنج ها و سختی ها به گونه ای شکننده بود که گروهی آهنگ بازگشت نمودند، اما مهر و لطف وصف نا پذیر خدا شامل حال آنان گردید و پایمردی ورزیدند و همه مشکلات را در راه خدا به جان خریدند.

کار و رنج و فشار آنان به جایی رسید که هر ده تن از مجاهدان مسلمان یک شتر برای سواری داشتند و از نظر مواد غذایی نیز به خوردن دانه ها و خرمای نامرغوب و غذاهای نامناسب ناگزیر شدند . فقدان امکانات و کمبود مواد غذایی این کار را به جایی رساند که گاه چند نفر از یک خرما و اندک آب می گرفتند.

از جمله کسانی که این آیات درباره او نازل شد ((عبدالله بن خیثمه)) بوده است و مراد از آن سه تن که از جهاد و رفتن به تبوک تخلف ورزیدند، کعب بن مالک، مراره بن ربیع، و هلال بن امیه می باشد و خداوند در این آیات نه تنها پیامبر و مهاجرین و انصار را که حضرت اقتدا نموده و به جهاد در راه، پرداخته بودند، همه را مورد بخشایش و مهر خود قرار داد، بر آن سه تن نیز که ناخواسته و بر اثر سهل انگاری تخلف ورزیده و آنگاه پشیمان شده و روی توبه به بارگاه او آورده بودند، رحمت آورد و توبه آنان را پذیرفت.

) حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ) تا اینکه دنیا با همه گستردگی اش بر آنان تنگ گردید.

این تعبیر بنیادین شرایط و حال و روز کسی است که به نهایت پشیمانی و ژرفای ندامت رسیده و دیگر راهی برای خود نمی یابد. این شرایط سخت بدان دلیل بر آنان پدید آند که پیامبر مردن را از ادامه دوستی و رابطه دوستانه با آنان بازداشت و آنان یک باره خود نیز تنها مانده و همه از آنان گسسته و در محاصره زندان اجتماعی گرفتار آمده اند.

آنان با ندامت عمیق از تخلف خود، روی توبه به بارگاه خدا آوردند اما پذیرش توبه آنان به تاخیر افتاد و حکمت خدا، گویی بر آن بود که با وارد آمدن فشاری سخت بر آنان، دیگران درس عبرت گیرند و به فکر تخلف از فرمان خدا و سستی و سهل انگاری نیفتند.

) وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ) این تعبیر بیانگر اوج اندوه زدگی است و نشان می دهد که کار به گونه ای بر آنان سخت شد، که گویی جایی برای نهان ساختن غم جانکاه درون خود در کران تا کران سازمان وجود خویش نیافتند و یقین کردند که جز خدای یکتا پناهگاهی نیست که بتوانند آنان را از عدل خدا و کیفر عادلانه او حفظ کند و به سوی او پناه برند و تنها راه نجاتشان توبه واقعی است که اگر پذیرفته شود آنان را از عذاب رهایی می بخشد. ( تفسیر مجمع البیان، ج11، ص 103-96)

این مومنان که در شرایط سخت ایمان خود را حفظ کردند و در راه خدا جهاد نمودند، شایسته هر نوع لطف و عنایت خداوند هستند و بر کسانی که بعدها مسلمان شدند و این سختیها را ندیدند برتری دارند همان گونه که مسلمانان پیشاهنگ و سابقون در اسلام که در دوران غربت اسلام در مکه مسلمان شدند بر همه اینها برتری دارند و همین طور مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت کردند بر مسلمانان بعدی برتری دارند و مسلمانانی که قبل از فتح مکه مسلمان شدند بر دیگران برتری دارند. ( تفسیر کوثر، ج4، ص 590

هیچ نظری موجود نیست: